اگه ازت بپرسم موفقیت چیه، احتمالاً به چیزهایی فکر میکنی مثل: رسیدن به دانشگاه مورد علاقه، برنده شدن تو یه مسابقه، یا کلی پول درآوردن. همه اینها خوبن، ولی یه مشکل کوچیک دارن: اینها مقصد هستن، نه مسیر.
وقتی موفقیت رو فقط یه مقصد ببینی، مغزت شروع میکنه به بهونهآوردن: “خب، حالا که به فلانجا رسیدم، استراحت میکنم” یا “تا وقتی به اونجا نرسم، هیچ کاری مهم نیست.” این طرز فکر باعث میشه وسط راه خسته بشی و جا بزنی.
موفقیت واقعی یه مقصد نیست، یه سیستم و یه عادته.
بیا تصور کنیم تو میخوای یه کوهنورد حرفهای بشی. موفقیت تو، رسیدن به قله نیست (مقصد). موفقیت تو، کارهاییه که هر روز انجام میدی: صبح زود بیدار شدن، تمرین دادن ریهها، درست بستن کولهپشتی، حفظ آرامش وقت طوفان، و یادگیری از هر قدم اشتباه (عادت).
قدرت جادویی قدمهای خیلی کوچک
بزرگترین مشکل ما اینه که میخوایم یکشبه تغییر کنیم. میخوایم از فردا شش صبح بیدار شیم، دو ساعت درس بخونیم، ورزش کنیم و یه زبان جدید یاد بگیریم. این کار مثل این میمونه که بخوای یه کامپیوتر قدیمی رو یکدفعه با تمام برنامههای سنگین لود کنی؛ قطعاً هنگ میکنه.
به جای هدفهای بزرگ که ترسناک به نظر میان، روی عادتهای روزانه تمرکز کن. این عادتها اونقدر باید کوچک باشن که نتونی انجام ندادنشون رو توجیه کنی:
به جای “از امروز یک ساعت درس میخونم”، بگو: “امروز فقط ۱۰ دقیقه روی این موضوع تمرکز میکنم.”
به جای “میخوام یک کتاب بخونم”، بگو: “امروز فقط دو صفحه از کتاب رو میخونم.”
به جای “میخوام حرفهای برنامهنویسی کنم”، بگو: “امروز یه خط کد جدید مینویسم.”
این قدمهای کوچک، اما پایدار، به مرور زمان تبدیل به یه نیروی خفن میشن. اون ۱۰ دقیقه درس خوندن روزانه، بعد از یک سال، ۶۰ ساعت مطالعهی مفید میشه. اینطوریه که موفقیت مثل یک اثر دومینو، خود به خود شروع به حرکت میکنه.
دوام بیار، حتی اگه حسش نیست
بخش سخت ماجرا اینه که باید این عادتها رو حتی در روزهایی که حسش نیست، انجام بدی. اینجاست که شخصیت و انضباط تو شکل میگیره.
موفقیت یعنی متعهد بودن به فرآیند، نه به نتیجهی فوری. وقتی یاد میگیری که هر روز یک کار کوچک انجام بدی، داری ذهن و جسمت رو برای تبدیل شدن به یک فرد موفق تربیت میکنی.
پس، بیا تعریف موفقیت رو عوض کنیم: موفقیت یعنی امروز بهتر از دیروز بودن. این کار رو هر روز تمرین کن؛ این تنها سیستمیه که هیچوقت باگ نمیده.











